گذر
در ثانیههای اندوهم، با تو از گذر كردن گفتم؛ از این كه نمیدانی چه قدر فراموش كردن یادت برایم سخت میشود!
حال میخواهم از یك قلب با تو بگویم...
از قلبی شكسته ای كه جز تو نوایی ندارد، صدای ضربانش نام تو و انرژی جادویی تپیدنش یاد توست.
گذر میكنم از تو، اكنون كه در این ثانیههای غربت زده باتو و نام تو زنده ام...
از تو گذر میكنم!! از تو كه با تو زیستن را آموختم، اما چهقدر تلخ! كه حتی دیگر شیرینی داغ فراقت هم تلخیام را فرو نمینشاند...
پنجشنبه 29 دی 1390 - 11:36:52 AM