×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

بخند تا دنیا به روت بخنده

اخماتو وا کن دیگه

راز

پرده، اندكی‌ كنار رفت‌ و هزار راز روی‌ زمین‌ ریخت.

رازی‌ به‌ اسم‌ درخت، رازی‌ به‌ اسم‌ پرنده، رازی‌ به‌ اسم‌ انسان.رازی‌ به‌ اسم‌ هر چه‌ كه‌ می‌دانی.

و باز پرده‌ فرا آمد و فرو افتاد.و آدمی‌ این‌ سوی‌ پرده‌ ماند با بهتی‌ عظیم‌ به‌ نام‌ زندگی، كه‌ هر سنگ‌ریزه‌اش‌ به‌ رازی‌ آغشته‌ بود و از هر لحظه‌ای‌ رازی‌ می‌چكید.

در این‌ سوی‌ رازناك‌ پرده، آدمیان‌ سه‌ دسته‌ شدند.

گروهی‌ گفتند: هرگز رازی‌ نبوده، هرگز رازی‌ نیست‌ و رازها را نادیده‌ انگاشتند و پشت‌ به‌ راز و زندگی‌ زیستند.

خدا نام‌ آنها را گمشدگان‌ گذاشت.

و گروهی‌ دیگر گفتند: رازی‌ هست، اما عقل‌ و توان‌ نیز هست. ما رازها را می‌گشاییم؛ و مغرورانه‌ رفتند تا گره‌ راز و زندگی‌ را بگشایند.

خدا گفت: توفیق‌ با شما باد، به‌ پاس‌ تلاشتان‌ پاداش‌ خواهید گرفت. اما بترسید كه‌ درگشودن‌ همان‌ راز نخستین‌ وابمانید.

و گروه‌ سوم‌ اما، سرمایه‌ای‌ جز حیرت‌ نداشتند و گفتند: در پس‌ هر راز، رازی‌ است‌ و در دل‌ هر راز، رازی.

جهان‌ راز است‌ و تو رازی‌ و ما راز. تو بگو كه‌ چه‌ باید كرد و چگونه‌ باید رفت.

خدا گفت: نام‌ شما را مؤ‌من‌ می‌گذارم، خود، شما را راه‌ خواهم‌ برد. دستتان‌ را به‌ من‌ بدهید.

آنها دستشان‌ را به‌ خدا دادند و خدا آنان‌ را از لابه‌لای‌ رازها عبور داد و در هر عبور رازی‌ گشوده‌ شد.

و روزی‌ فرشته‌ای‌ در دفتر خود نوشت: زندگی‌ به‌ پایان‌ رسید.

و نام‌ گروه‌ نخست‌ از دفتر آدمیان‌ خط‌ خورد، گروه‌ دوم‌ در گشودن‌ راز اولین‌ واماند.

و تنها آنان‌ كه‌ دست‌ در دست‌ خدا دادند از هستی‌ رازناك‌ به‌ سلامت‌ گذشتند.
چهارشنبه 26 بهمن 1390 - 10:13:15 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


دل کندن


با تو دیشب تا کجا رفتم


اینترنت ایران


گاهی


هر شب


سهم من از لحظه های بی تو


تو نیستی که بیبنی


فرهنگ لغت


فامیل شناسی


مرامتو عشقه !!!


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

67712 بازدید

15 بازدید امروز

60 بازدید دیروز

132 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements